موضوع: "فرهنگی"

لطیفه های اسلامی

کوزه و کاسه ی بخیل
بخیلی نزد کوزه گری رفت و از او خواست کاسه ای و کوزه ای بسازد. کوزه گر گفت: چه چیزی روی آن دو حک کنم؟
بخیل گفت: و اما بر روی کوزه حک کن: «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر که از آن بیاشامد، از من نیست.» و بر روی کاسه نیز بنویس: «و من لم یطعمه فانه منی؛ هر که از آن نخورد او از من است.»

 

احترام به بزرگتر ها


بحث علمی مشترکی بین آیت الله صدر و آیت الله زنجانی بوده است که امام خمینی نیز در آن شرکت می جویند .در بین رد و بدل سخنان علمی مباحثه بین امام و آیت الله زنجانی به تندی می گراید.
امام خمینی می فرمایند:من به خاطر سن زیاد و عظمت مرحوم زنجانی دست او را بوسیدم.

لطیفه های اسلامی

یک پند حیاتی

بخیلی فرزند خود را پند می داد که درهمِ نقره بال دارد؛ اگر آن را رها کنی، می پرد و دینارِ طلا هم 

دارد؛ اگر خرج کنی، می میرد.


زیان دندان
بخیلی را دیدند که در بازار اره اش را می فروشد.
علتش را پرسیدند.
گفت: هر چیز که دندان دارد، نگاه داشتن آن در خانه زیان دارد.

ترسیم زیبای حلم


روزی در اصفهان شیخ جعفر کاشف الغطا که از علمای بزرگ اسلام بود پولی را در بین فقرا تقسیم کرد و پس از پایان کار به نماز ایستاد .
یکی از سادات فقیر خبردار شد که شیخ جعفر پولی رادر بین دو نماز گفت:مال جدم را به من بده.
شیخ فرمود دیر آمدی و دیگر چیزی باقی نمانده است که به تو بدهم .
سید خشمگین شد و آب دهان خود را بر محاسن مبارک شیخ انداخت .
شیخ جعفر از محراب برخاست و دامن خود را گرفت و در بین صفوف نمازگزاران حرکت کرد و فرمود : هر که به شیخ علاقه دارد کمک کند .مردم هم دامن شیخ را پر از پول کردند. شیخ پول ها را به سید داد و بعد از آن به نماز عصر ایستاد.

آزادگی


عثمان کیسه پولی را به یکی از غلامانش داد تا به ابوذر دهد و گفت :اگر ابوذر این هدیه را بپذیرد تو را آزاد خواهم کرد .
بنده ی عثمان کیسه پول را نزد ابوذر آورد ، اما هر چه اصرار کرد او نپذیرفت . گفت ای ابوذر !اگر این کیسه پول را بپذیری من از بندگی آزاد خواهم شد.
ابوذر گفت : بله تو آزاد می شود اما من بنده می شوم.
امام علی (ع) فرمود:
کَم من اِنسان ٍ اِستَعبَدَهُ احسانٌ
چه انسانهایی که احسان،آن ها را به بندگی کشیده است.

لطیفه های اسلامی

کفن کهنه
ساده دلی نزدیک به مرگ بود، گفت: بگردید ببینید کفن کهنه پیدا می کنید؟
گفتند: برای چه؟
گفت: برای آن که پس از مرگ مرا در آن بپییچند و در گور بگذارند.
گفتند: به چه دلیل؟
گفت: وقتی نکیر و منکر بیایند و کفن کهنه را ببینند، گمان می کنند که این مرده قدیمی است و دیگر سؤال و جواب نمی کنند.


سخت گیری بر خدا
مردی صحرا نشین دعا می کرد و می گفت: خدایا تنها مرا ببخش!
به او گفتند: مغفرت خداوند بسیار گسترده است، اگر در دعا عمومیت بدهی تا دیگران را هم شامل شود، بهتر است.
او گفت: می خواستم بر پروردگارم سخت نگیرم.


چاه واژگون
مردی صحرا نشین مناری دید و از درازی آن تعجب نمود، پرسید: این چیست؟
گفتند: این چاهی است که کثیف شده بود، پس آن را بالا کشیدند و شستند، حالا گذاشته اند تا خشک شود و سپس آن را برگردانند!

حلم

حلم امام باقر (ع)
مردی نصرانی با جسارت به امام باقر(ع) گفت: تو بقر هستی !
امام(ع) فرموند: من باقر (شکافنده علم) هستم.
نصرانی گفت:تو پسر آن زن آشپز (نان پز) هستی!
امام فرمودند:این حرفه او بود.
نصرانی :تو پسر کنیز سیاه بد زبان می باشی!
امام(ع) فرموند:اگر راست می گویی خدا او را بیامرزد و اگر دروغ می گویی خدا تو را بیامرزد.
مرد نصرانی که این بزرگواری و شکیبایی را از امام (ع) دید،به شگفت آمد و مسلمان شد.
امام علی (ع) فرمودند:
جَمالُ الرَجلِ حلمُهُ
زیبایی مرد به حلم اوست.

اخبار مدرسه

امروز دوشنبه 91/8/15 به مناسبت  مقارن بودن ایام دهه ی ولایت و هفته ی کتابخوانی  امتحان از کتاب  “دکترین نهضت فاطمی ” نوشته ی"محمد داستانپور ” که قبلاَ به صورت نیم بهاء به خواهران سطح 3 این مرکز تحویل داده شده بود ، برگزار گردید .

در بخش اول این کتاب نویسنده به شبهاتی که در موردفاطمیه و دفاع حضرت زهرا (س) از حضرت علی (ع)  عنوان می گردد و همچنین دلایل مخالفت  مخالفان با ایشان  و نقش بر آب شدن برنامه ها ی آنها با اقدامات حضرت زهرا(س)  ،با توجه به منابع اهل سنت پاسخ گفته اند.

و در بخش دوم  کتاب هم توضیحاتی پیرامون خطبه فدک نوشته اند.