موضوع: "اعتقادی"

چرا در هنگام نماز خواندن بايد حجاب داشت و چادر به سر کرد؟

✅حجاب به طور کلی به ویژه در حال نماز، آثار و برکات و محسنات زیادی دارد که بعید نیست در واجب شدن آن از طرف خداوند متعال نقش مؤثری داشته باشد.

در این جا به برخی از مواردی که به عنوان محسنات حجاب در نماز ذکر شده است می پردازیم:

1. داشتن لباس کامل بر وقار ظاهری انسان می افزاید. هر چه از لباس انسان کم شود، از وقار وی و حفظ شئون اجتماعی اش کم می شود و نزد دیگران تنزل می یابد. می توان حجاب را یک نوع ادب دانست. ادب اقتضا می کند انسان در مقابل دیگران و بزرگان با لباس کامل ظاهر شود. شرکت در محافل و مراسم مذهبی در همه ادیان بلکه نزد همه عقلای عالم معمولاً با حجاب همراه است. به ویژه در اسلام که لباس رسمی حضور زن مسلمان در اجتماعات، پوشش کامل است.

انسان در حال نماز به محضر خدا می رود و در حالی که ملائکه های عرش الاهی حضور دارند، در یک مجلس رسمی به عبادت خدا می پردازد. بنابراین، چون نماز در حقیقت حضور و بار یافتن به درگاه رب العالمین است، در این مجلس هر چه لباس کامل تر و تمیزتر و خوشبوتر باشد، مطلوب تر است، حتی به مردان سفارش شده که با لباس کامل، ادب حضور در پیشگاه الاهی را رعایت کنند.

امام صادق (ع) می فرماید: آن چنان خدا را عبادت کن که گویا او را می بینی. اگراو را نمی بینی، او تو را مشاهده می کند.

2. از دیگر مصالح حجاب در نماز این است که نوعی تمرین مستمر و روزانه برای حفظ حجاب است. نیز یکی از عواملی است که در پاس داشت دائمی پوشش اسلامی زن و جلوگیری از آسیب پذیری او، نقش مهمی ایفا می کند. اگر بپذیریم اسلام همواره درصدد حفظ حجاب بانوان و مصونیت آنها است و به عفّت و پاک دامنی سفارش می کند، متوجه می شویم پوشش کامل در نماز همسو با این ایده است و برای تأکید بر این مسئله چنین شرطی را در نماز لازم می داند. در حقیقت همراه نماز، درس عفّت و پوشش مناسب می دهد، تا الگوی رفتاری و کرداری زن مسلمان را معرفی کند. در عین حال پوشش کامل در پنج نوبت در شبانه روز تمرین و تلقین عملی بسیار خوب و مناسبی بر پوشش و حجاب اسلامی زن مسلمان است.

3. نماز خواندن در منظر مردم و در اماکن عمومی و مساجد و مجامع، حجاب کامل می طلبد، به ویژه برای زنان تا از نگاه دیگران مصون بمانند، مخصوصاً که در نماز رکوع و سجده و نشست و برخاست است، در این صورت حجاب کامل موجب مصون ماندن زنان از نگاه دیگران و باعث حفظ آرامش روحی نمازگزار و نیز پاسداری از عفّت عمومی می شود.

آنچه گفته شد مواردی است که به ذهن می آید، اما دلیل اصلی آن تعبد و پذیرش خواست خدا است.

در دایره هستی ما نقطه تسلیمیم

رأی آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی

#مسیحی ها به بهشت می روند!!!!

? آيا مسيحيا به بهشت ميرن؟ اگر ميرن پس ميشه گفت رفتن اونا به بهشت نسبت به ما آسون تره اونا کارهايي انجام ميدن که تو دين ما انجام دادن اون کارا ممنوعه خوب اونا گناهي ندارن چون از اول تو يه کشور مسيحي به دنيا اومدن آيا اين عدالته که مسيحيا هم تو اين دنيا هم اون دنيا خوش بگذرونن؟

✍️پاسخ:

✅رسيدن به رستگاري يا به عبارتي رفتن به بهشت داراي شرايطي است. بر طبق آموزه هاي ديني انسانها چند گروه هستند که برخي به سعادت مي رسند و برخي خير. آن گروهها عبارتند از:

1- پيروان هر پيامبر در عصر آن پيامبر به شرط ايمان و عمل صالح: يعني اگر پيروان هر پيامبر به آن پيامبر ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند، بهشتي خواهند شد.

2- پيروان پيامبر خاتم به شرط ايمان و عمل صالح: يعني پيروان حضرت رسول نيز به شرط ايمان و عمل صالح رستگار خواهد شد.

3- جاهل قاصر: اگر کسي جاهل قاصر باشد؛ يعني حرف حق به او نرسد يا اگر رسيد نتواند تشخيص دهد که حق است، اين گروه در صورتي که به حد توان خود عمل کنند، رستگار هستند.

4-جاهل مقصر: کسي است که مي توانست حرف حق را تشخيص دهد و تحقيق نکرد يا حرف حق را تشخيص داد و نپذيرفت، اين گروه به رستگاري نخواهند رسيد.

نتيجه: مسلمانان به شرط ايمان و عمل صالح رستگار خواهند شد و هر گروهي از فرقه هاي اسلامي اگر جاهل قاصر باشد، ممکن است به سعادت برسند و اگر جاهل مقصر باشند، هرگز به سعادت نخواهند رسيد.

در ضمن، نمی توان گفت که به یهشت رفتن مسیحیان راحت تر است.زیرا در عالم قبر دوباره آزمایش می شوند در حالی که مسلمانان به شرط ایمان و عمل صالح، از آزمایش قبر در امان هستند

آيا حيوانات نيز داراي بهشت و جهنم هستند؟

✅در این زمینه اقوالی وجود دارد که عبارتند از:

1.عده ای به طور کلی حشر حیوانات را قبول ندارند. دلیلشان هم این است که حشر را فرع تکلیف می دانند و تکلیف را هم فرع عقل و اختیار. و چون حیوانات را فاقد عقل و اختیار می دانند قائل به حشر حیوانات نیستند.

2. عده ای حشر حیوانات را قبول ندارند اما اجمالا حشر بعضی حیوانات را به دلیل وجود برخی از روایات قبول می کنند مانند سگ اصحاب کهف…

3. عده ای هم حشر حیوانات را قبول دارند

توجیه دلیل منکرین حشر حیوانات:

تكليف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراك و عقلى متناسب با خود مى‏خواهد. مرحله ساده و پايين‏ترى از تكليف تصور مى‏شود كه اندكى فهم و شعور، براى آن كافى است. ما نمى‏توانيم چنان فهم و شعور و تكاليفى را به طور كلى، درباره حيوانات انكار كنيم. چنانچه درباره كودكان و ديوانگانى كه پاره‏اى از مسائل را مى‏فهمند، انكار همه تكاليف مشكل است.همچنین نفی هرگونه اختیاری با توجه به افعال مدبرانه فوق غریزه ای بعضی حیوانات مانند مورچه و زنبور عسل مشکل است.
لذا از لحاظ عقلی محذوری برای حشر حیوانات وجود ندارد.

دلیل عقلی : با توجه به مطالب فوق و با توجه به اینکه اجمالًا بعضى از آنها را مى‏بينيم كه در عمل خود ظلم مى‏كنند و برخى ديگر را مشاهده مى‏كنيم كه احسان را رعايت مى‏كنند بايد بگوييم كه حيوانات نيز حشر دارند.

دلیل نقلی قرآنی: از آیاتی چون آیه 38 سوره مبارکه انعام (ما مِنْ دَابَّةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْ‏ءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ) و آیه 5 سوره مبارکه تکویر (و اذا الوحوش حشرت) بعضی چنین استفاده کردند

دلیل نقلی روائی: در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده مى‏شود، از جمله: از ابوذر نقل شده كه مى‏گويد: ما خدمت پيامبر (ص) بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر (ص) فرمود، مى‏دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟

حاضران عرض كردند: نه، پيامبر (ص) فرمود ولى خدا مى‏داند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد،(1). و در روايتى از طرق اهل تسنن از پيامبر نقل شده که فرمود: «ان الله يحشر هذه الامم يوم القيامة و يقتص من بعضها لبعض حتى يقتص للجماء من القرناء خداوند تمام اين جنبندگان را روز قيامت بر مى‏انگيزاند و قصاص بعضى را از بعضى مى‏گيرد، حتى قصاص حيوانى كه شاخ نداشته و ديگرى بى‏جهت به او شاخ زده است را از او خواهد گرفت،(2)

(1) تفسير مجمع البيان و نور الثقلين
(2)تفسير المنار

چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟

✅ جواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است. واقعا بدبختی چیست؟

کسی که معاد را باور کرده و زندگی خود را منحصر به این دنیا نکرده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می داند، چه چیزی را بدبختی می داند؟

وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛(عنکبوت/۶۴) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است.

کسی که دنیا را مزرعه آخرت می داند، به نیکی دریافته که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست. بلکه میدانی برای عمل و تلاش است.
فرض کنید که مسابقه ای برگزار شده، و شرکت کنندگان باید مسیری بیست کیلومتری را بدوند، یک نفر با رنج و زحمت زیاد با سرعت به سمت انتهای مسیر می شتابد. در راه می بیند که یک عده نشسته اند و مشغول خوردن غذا هستند، عده دیگری نشسته اند و با یکدیگر گفتگو می کنند و … آیا این دونده، هرگز خود را بدبخت و بیچاره می خواند؟ یا مسرور است که متوجه بهترین عمل شده و مشغول انجام آن است؟

با این نگاه آنچه در ابتدا اسم بدبختی به آن داده ایم، بستری برای رشد و تعالی می شود، تا آنجا که بدترین محیط ها، عالی ترین ثمرات را به بار می نشاند:

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ (تحریم/۱۱) و نیز خداى تعالى براى كسانى كه ایمان آوردند مثلى مى‌‏زند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانه‌‏اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان.

و خدای تعالی نیز بندگان را متفاوت آفریده و هر کدام از آنها را به شکلی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد:

در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را كور و بعضى را بینا، بعضى را كوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى كردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عده‏اى را سالم، بعضى را زمین ‏گیر و برخى بدون عیب هستند.

همه این كارها لازمه خلقت بود. براى این كه آن شخص سالم و بى ‏عیب به آن شخص معیوب نگاه كند و به خاطر سلامتى‌‏اش به من شكر و حمد بگوید. و یا آن كه عیب‏دار است به شخص سالم نگاه كند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر كند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این كه شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این كه مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید…

(الجواهر السنیة-كلیات حدیث قدسى ص ۱۸.)

آیا به دنیا آمدن فردی در کشور مسلمان و فرد دیگری در کشور غیرمسلمان، جبر در انتخاب دین و آیین او نیست؟

✅شما جبر را با تقدیر مخلوط نموده ایید دقت نمایید :

سهم آدمی از مقدرات الهی اولاً این است که خداوند اراده و اختیار را برای آدمیان مقدر کرده است ؛یعنی خداوند در قضا و قدر عینی خود چنین مقدر کرده که انسان ها با اراده و اختیار خود عمل کنند و هیچ گونه جبری به آنها در نحوه عملکردشان وجود نداشته باشد. از این روی حکیم صدرالمتألهین تصریح کرده:

« آدمی در مختار بودنش مجبور است ؛یعنی برای او از سوی خداوند مقدر شده که با اراده و اختیار عمل کند. پس اختیار انسان اختیاری نیست بلکه انسان در مختار بودنش مجبور است و نمی‌تواند مختار و با اراده نباشد».(۱)

بنابراین اختیار داشتن انسان جزئی از مقدرات الهی است.
دوم: اختیار انسان از تقدیرات الهی این است که هرچه را خداوند در قضا و قدر عینی خود برای آدمی مقرر داشته است، انسان با اراده و اختیار و سایر شرایط و علل و عوامل آنها را انجام می دهد، و در انجام آن امور هیچ گونه جبری بر او نیست.(۲)
اگر تقدیر را سرنوشت بدانیم ، در مورد رابطه سرنوشت و اختیار می توان گفت :

در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد:

تفسیر نخست مى گوید: سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده و بنابراین هر کس با سرنوشت معیّنى از مادر متولد مى شود که قابل دگرگونى نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است. بنابراین تفسیر،‌بدیهى است که انسان موجودى مجبور و بى اختیار است.

بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست و قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت را به هم مى ریزد.

استاد مطهرى مى گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد».(۳)

اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از سرنوشت است .

در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک: اسفار اربعه، ج ۶، ص ۳۷۶، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
۲. آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۳۲۸، نشر طه، قم ۱۳۷۸ش.
۳. مجموعة‌آثار، ج۱، ص ۳۸۴.

آيا گناهان افراد با زجر و دردي که به خاطر بيماري ميکشند از بين ميرود؟

✅بيماري به صورت کلي و سختيهاي قبل از مردن براي انسان مومن سبب پاک شدن از گناهان است و براي همه اينگونه نيست.

کسي که در طول عمرش بندگي خدا نکرده ، سختيهاي قبل از مرگ براي او عذاب مضاعف است .

ولي براي مومن و انسان خوب، که به هر حال خطاها و گناهاني دارد موجب پاک شدن ميباشد.

خداوند براي مومن خطاکار سختي هايي پيش مي آورد که کفاره گناهانش باشد تا با پاکي و رضايت الهي از دنيا برود .

و اينکه گفته ميشود نمي تواند دنيا را ترک کند خرافات است و هر وقت که عمر پيايان بپذيرد انسان خواهد مرد و اختياري ندارد.

برزخ و دیدار خدا...

?آيا خداوند را در برزخ ديدار ميکنيم يا بعد قيامت؟ اگر نه پس اون دنيا چه فايده اي دارد؟

اين عشق الهي کي به سرانجام ميرسد؟

يني قرار باشد اون دنيا مثل اين دنيا فقط ياد خدا باشيم يا در جوار رحمتش باشيم ولي او را نبينيم؟

✍پاسخ:

✅به طور قطع خداوند نه در دنيا نه در برزخ و نه در قيامت هرگز با چشم سر ديده نمي شود و نمي توان چنين انتظاري داشت زيرا لازمه آن جسمانيت خداوند و نقص وي مي باشد. بلکه با چشم دل ديده مي شود و خداوند در مقابل ديده نشدن با چشم سر، شيريني و حلاوت حضور خود را در قلب مومنين ايجاد مي کند.

همين شيريني و حلاوت حضور باعث مي شود اولياي الاهي هرگز مناجات با خدا را با هيچ چيز ديگر عوض نمي کنند همچنانکه ما در دنيا وقتي به زيارت امامان (ع) مشرف مي شويم ايشان را نمي بينيم.

اما چنانکه در زيارت نامه ايشان آمده است به جاي آن، شيريني اين زيارت را در قلب خود احساس مي کنيم به همين جهت هميشه مشتاق زيارت معصومين (ع) هستيم .

ثانيا چنانکه حضرت امام (ره) در کتاب معاد فرموده اند بزرگترين آرزوي اولياء الاهي لقاء الله است که در قيامت حاصل مي شود و اين لقاء الله به اين معناست که حجابهاي بين ايشان و خداوند برداشته مي شود و درک و احساس ايشان از عظمت سلطنت و قهاريت خداوند بسيار شديدتر و قوي تر مي شود (معاد از ديدگاه امام خميني (ره)، ص 326) و اين لذت درک حضور را به مراتب بالاتر مي برد.

مهمتر از ديدن، درک و احساس اين حضور است براي مثال افراد زيادي بودند که پيامبر (ص) را ديدند اما لذتي از اين حضور نداشتند اما افرادي بودند در کشور ديگر زندگي مي کردند و پيامبر (ص) را نمي ديدند اما با آن حضرت ارتباط معنوي و قلبي داشتند مانند اويس قرني. لذتي که اويس قرني از محبت خود به رسول خدا ميبرد هرگز آن افراد نمي بردند.

بالاتر از ديدن، محبت داشتن است خداوند سرتاپاي اولياء خود را از محبت خويش پر مي کند و آنها حاضر نيستند قطره اي از اين محبت را با تمام دنيا عوض کنند.

#یاران امام زمان...

?آيا خود اين 313 يار امام زمان(عج) مي دانند که جزو ياراي حضرت هستند؟

✍پاسخ:

✅در مورد اینکه آیا آنها از اینکه جزو یاران امام زمان(عج) هستند،مطلع هستند یا خیر باید گفت:

در روایات معصومان(علیهم السلام) به نكته ‏ای برخورد نكردیم كه گویای این سخن باشد كه یاران حضرت مهدی(عج) از پیش آگاهی دارند كه جزء سیصد و سیزده تن یار حضرت می باشند. این گونه اطّلاعات از علوم غیبی است و علوم غیبی در اختیار خدا است.

ممكن است یاران حضرت مهدی(عج) در آستانه ظهور حضرت با توجه به تكاملی كه نموده‏اند، خداوند برزگ تفضلی نماید و چند صباحی قبل از ظهور حضرت، آنان را از این نعمت بزرگ مطّلع نماید.

اگر بپذیریم كه برخی از پیامبران الهی مانند حضرت عیسی(علیه السلام) جزء سیصد و سیزده یار امام مهدی(عج) به شمار می آیند، بعید نیست كه از موقعیّت خویش از قبل آگاهی داشته باشند. چون حضرت عیسی(علیه السلام) از پیامبران است و به همان دلیلی كه پیامبر اسلام و اوصیای حضرت از امور غیبی آگاه شدند، حضرت عیسی(علیه السلام) نیز آگاه شده است.

اگر بپذیریم برخی از انسان‏های صالح گذشته مانند اصحاب كهف، وصیّ حضرت موسی(علیه السلام) یوشع بن نون و مالك اشتر و مقداد جزء یاران حضرت به شمار می آیند و رجعت می كنند، بعید نیست در عالم برزخ از موقعیت خود با خبر باشند.

1 2