مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه اصفهان
رشته فقه و اصول
رشته فقه و اصول
داستان امام علیه السلام با شعبدع باز هندی
راوندی با سند از زرافه، همدم متوکل نقل می کند که گفت:یک شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد، او حقه باز بی نظیری بود، و متوکل بسیار شوخ و بازیگر بود. تصمیم گرفت که امام هادی علیه السلام را شرمنده کند، از اینرو به شعبده باز گفت: اگر او را شرمنده کنی هزار دینار خالص به تو می دهم. شعبده باز گفت: دستور ده نان لواش نازک پخت کنند، و آن را بر سفره بگذار، و مرا در کنار او بنشان. متوکل انجام داد، و امام علیه السلام را برای غذا آورد، و در طرف چپ او بالش چرمی گذاشت که نقش شیر داشت، و شعبده باز را در کنار بالش نشاند، اامام علیه السلام دست برد تا نانی بردارد که شعبده باز آن را پرواز داد، باز دست برد نان دیگری را بردارد که آن را هم پرواز داد، مردم به خنده افتادند.
امام هادی علیه السلام دست خود را بر نقش شیر بالش زد، و فرمود: او را بگیر. پس آن شیر خیز برداشت، و شعبده باز را گرفت و خورد، همه ی حاضران شگفت زده شدند، و امام علیه السلام برخاست، متوکل گفت: تو را به خدا بنشین و شعبده باز را برگردان.امام علیه السلام فرمود: سوگند به خدا او دیگر دیده نمی شود، آیا دشمنان خدا را
بر اولیای خدا مسلط می کنی؟!
و امام علیه السلام از نزد متوکل بیرون رفت، و آن مرد، دیگر دیده نشد.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه در 1391/01/28 ساعت 12:19:43 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/01/28 @ 12:25:04 ب.ظ
الزهرا (س) نصر [عضو]
خوب بود ولی کاش منبع رو ذکر می کردید