شوخ طبغی.....

شوخ طبغی.....

رسول خدا (ص)چون شمع روشنی بخش در جمع یارانش نشسته بود وبا بیانی شیوا ودلنشین برای آنان از بهشت سخن میگفت :مردی از اهل بهشت برای کشاورزی وزراعت از خدا اجازه می خواهد
خداوند می فرماید :"ایا انچه می خواهی نداری ؟”

مرد بهشتی می گوید “چرا ولی دوست دارم زراعت کنم “
خداوند هم می فرماید:” پس بذر بپاش “
مرد بهشتی بذر می پاشد و در کمتر از چشم بر هم زدنی دانه ها می رویند وبالا می ایند ودر حالی که به اندازه کوه ها بزرگ شده اند هنگام برداشت انها فرا می رسد
خداوند به ان مرد بهشتی می فرماید:"ای پسر ادم دست بردار که هیچ چیز تو را سیر نخواهد کرد (وارزوهای تو پایان نخواهد یافت)”

عرب بیابان نشینی که در کنار پیامبر نشسته بود با شنیدن این ماجرا گفت :"به خدا قسم ان مرد بهشتی یا از قبیله قریش (قبیله پیامبر)بوده یا از انصار مدینه که اهل زراعت اند والا ما بیابان نشین ها که اهل زراعت نیستیم”

سخن خنده دار وشوخی مرد بیابان نشین باعث خنده پیامبر ویارانش شد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.