مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه اصفهان
رشته فقه و اصول
رشته فقه و اصول
#بسم_الله
آرام بغضش راشکست گریه کرد ،گفت وقتی جنازه اش راآوردند نتوانستم نعمتم رابشناسم خمپاره تمام صورتش رابرده بود
بادقت گفته هایش راتصور میکردم، نگاهش لحظه ای مکث داشت، اشک اجازه صحبت به اونمی داد، میان جملاتش گهگاهی خدارامیخواند، خواندنی که حکایت ازدلتنگیهایش میکرد و میگفت دنیا در برابر چشمهایم تیره شد زمانیکه فقط نعمتم را از جوراب های مجید برادرش که به پاداشت، شناختم.
آره پسرمن بود..
پسری که حتی باور نداشتنش در کودکی به خاطر تب و بیماری سختش ، مرا از خود بیخود میکرد، حالا چه آراااام خوابیده ?
و این لحظه چه مادرانه، با خود زیر لب، لالایی زمزمه میکرد: مادر به فدای صورت ماهت، جگر گوشه ی من،..
مگرخون پسرمن رنگین تر از خون سالار شهیدان و عزیزانش هست، یاسیدالشهدا پسرم به فدای تو و علی اکبر تو..
نمیدونم چی شد، بی اراده ازخود ?
تا به آن زمان انقدر حرف های مادربزرگم دلم را نلرزاند ،حس عجیبی بود از طرفی دل آرام و از سویی آشفتگی، اینکه عمو چه مسیر قشنگی را برای رسیدن به خدا انتخاب کرده و گذشته از آرمان بزرگش چه خوش سلیقه است و من مفتخر بودم به انتخاب زیبایش پس دلم آرام بود ولی از طرفی نگرانی حفظ رسالت شهید،
دلم را برآشفت که چگونه از این هوای سرد و طوفانی روزگار گذر کنم ..
و من..هانیا
نه دستانت را لمس کردم ،نه نگاهت و نه بودنت را، ولی نبودنت راهیچگاه باور ندارم، گرمای نگاهت از افقی دور، از دنیایی بزرگتر از دنیای من، همچون تلؤلو ستاره ای در میان ستارگان هستی می درخشد.
مگر میشود تو شاهد زیباترین لحظه وصال حق باشی و تمنای دل من، برای شناختن و درک مسیر خوبیها را، شاهد نباشی و در همین نزدیکی ها، هوای باورهایم را، نداشته باشی.
مهربانی هایت خوش قلبی تو، دلسوزی ،فداکاری و ایثار، نه فقط برای تبارت، که نهایت آن را در عملیات فتح المبین (لشگر 77خراسان) برای ارزشها و باورهایت چه زیبا به دل نشاندی و توای مهربانترین و زیباترین آیت خدا برای من ، ای عموی خوب من، زمانیکه که دربحرانی ترین وهله ی زندگیم ،دست نوازشت را ،حس کردم با خود پنداشتم که تلخی نبودنت میشود شیرین ترین غزل خداحافظی ،چرا که زنده نگه داشتن آرمان های تو و شهدای راه حق ،نابترین حس قراراست ،اینکه توهستی و تو زنده ای و من آن کودک دیروز و دختر امروز به پاس قرارهمیشگیم باتو
#چادرم رامحکمترخواهم گرفت تا باد آشفتگی های روزهای طوفانی وبی رحم
#حیا وعفتم را خدشه دار نکند تا بتوانم در روز موعود با دلی مطمئن ،امانت مادرم را به او برگردانم..پ.ن..ای شاهدان قشنگترین لحظه دیدار،
ای نابترین منتخبان وصال یار،
مادختران آفتاب سرقرارمان خواهیم ماند..
امضاء..
#hania_967105
دلم نوشت تابرسدبه دست عموی #شهیدم
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مرکز تخصصی فقه و اصول النفیسه در 1396/12/27 ساعت 11:51:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |