پیشنهاد یکی از شیاطین به حاج ملا آقا جان زنجانی

مرحوم حاج ملّا آقا جان می گوید :” من یک روز متوسل به حضرت علی اکبر ع - فرزند بزرگ حضرت سید الشهدا ع - شده بودم و از آن بزرگوار حاجت می خواستم. قلبم مملو از محبت او بود.

نا گهان دیدم از گوشه اتاق ، مثل آنکه فرش می سوزد ، دودی بلند شد و این دود ، در گوشه اطاق به مقدار حجم یک انسان متراکم گردید. کم کم بالای آن دود ، سری شبیه به سر یک انسان متشکّل شد. من متوجه شدم که او یکی از شیاطین است و با من کاری دارد. ناگهان با صدایی شبیه به صدای آهنی که بر آهنی بکشند و بسیار ناراحت کننده بود ، به من گفت :

” من یکی از بزرگان جن هستم. می دانم نمی توانی محبت حضرت علی اکبر ع را از قلبت خارج کنی ولی اگر به زبان هم بگویی من او را دوست نمی دارم ، من در خدمت تو قرار می گیرم.”

من گفتم ” تو که با این اندیشه ،مسلمان نیستی و جزو شیاطین هستی و نمی توانی در امور معنوی به من کمک کنی و در امور مادی هم اگر اختیار تمام کره زمین را به من بدهی من یک چنین جمله ای را نمی گویم “

او فریادی که دل مرا از جا کند و حالت ضعف به من دست داد کشید و ناپدید شد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.