لیلای من

ادعای دوستی دارم ولی ای وای من

روز و شبها گریه کرد از دست من مولای من

روزها رفت من از مولای خوبم غافلم

هر کسی را جا داده ام اندر دلم

ظاهراً مجنون او لیلای بی همتای ماست

باطناً لیلای ما دنیای پر غوغای ماست

چگونگی نزول مصحف حضرت فاطمه (س)

دلا  بیا  به   سرای  علی دری بزنیم         به خانه ای که درش سوخته سری بزنیم

خبر رسیده که این روزها علی تنهاست        بیا به   خانه ی   فاطمه   سری   بزنیم 

حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند: چون خدای تعالی اراده فرمود که صحیفه را بر فاطمه (س) نازل فرماید،امر کرد جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را که مصحفرا با خود بردارند وبر او نازل شوند ، و نزول آنها در شب جمعه ای بود . در ثلث دوم آن شب  فرود آمدنددر نزد او، در حالی که آن حضرت ایستاده نماز میگذارد.بر پاایستادند تا اینکه نشست و نماز خود را تمام کرد. مصحف را کنار او گذاردند و گفتند : خدای سلام تو را سلام می رساند.

پس آن حضرت بعداز نماز صبح تا هنگام زوال آفتاب تا آخر آن را قرائت فرمود.

امام باقر در ادامه فرمودند: حضرت فاطمه (س) موقع رحلتشان آنرا به امیر المومنان دادند و چون ایشان از دنیا رفتند به امام حسن (ع رسید و بعد از او نزد اهل آن است تا اینکه آنرا به دست صاحب این امر یعنی صاحب الزمان می رسانند.

این مصحفی است که در آن است سه یرابر مانند قرآن، که یک حرف از قرآن در آن نیست و آن چیزی است که خدا آن را املا فرموده و وحی فرستاده و در آن است همه آنچه که مردمان محتاج به ما هستنند و ما محتاج به احدی از ایشان نیستیم.

از کتاب جنه العاصمه ، ص 184

اقتدای عیسی بن مریم (ع) به حضرت مهدی(ع)

در نمازجماعت ،تقدم با افضل است ، چنان که در روایات عامّه و خاصّه چنین آمده: “امام القوم وافدهم فقدموا افضلکم “ 

“ امام قوم کسی است که پیش تر از همه بر خداوندمتعال وارد می شود ، پس برترین خودتان را مقدّم بدارید"؛

هنگام ظهور آن حضرت و قیام حکومت حقّه ی او،عیسی بن مریم از آسمان به زمین می آید وبر طبق روایات عامّه و خاصّه به آ ن حضرت اقتدا می کند.

آری او کسی است که از عیسی بن مریم که کلمة الله و روح الله و زنده کننده ی مردگان به اذن الله و رسول صاحب عزم خداست برتر و وجاهتش نزد خدا و قربش به ساحت او بیشتر است؛ و هنگام نماز که هنگام عروج الی الله است ،عیسی بن مریم  او را امام خود قرار می دهد و به زبان او با خدا سخن می گوید.

فاطمه زهرا (س) ،ارزشها و ضد ارزشهای زنان

حضرت حیدر به نام  فاطمه حساس بود *خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود

ای که بستی راه رادر کوچه ها برفاطمه * گردنت را می شکست آنجا اگرعباس بود.

 

زهرای مرضیه (س) با نویی سرشار از بینش و بصیرت بود و با سیره و سخن خود “فرهنگ برهنگی “و”برهنگی فرهنگی” دیروز و امروز را به خوبی مورد توجه قرار داد ، الگویی ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذاشت و جلوه های ارزشی و ضد ارزشی زنان را برای همیشه ی ایام ترسیم کرد.

او همانند پدر عزیز خود، “دختران را بهترین فرزندان پدران و مادران “میدانست و افزون بر آن “میمنت و خوش قدمی زن را صاحب دختر شدن در اولین گام مادری “معرفی می کرد.

بانوان را انسانهای پر لطافت ،پاکیزه و سرشار از برکت می دید و آنان را برتر از گوهرهای گرانبها و درّهای قیمتی نیازمند “شناخت روشن به ارزش خویشتن“و”روشهای شایسته برای مصون ماندن از تیرهای بلا و پرتگاهای خطر” می دانست تا در پی این دو ویژگی برجسته چون خود در عرصه های مختلف فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،نظامی واعتقادی حضوری حرکت آفرین داشته باشند و هرگز فریب زرو زیور زندگی را نخورند.

از این رو”نگرش جامع در پوشش کامل “را ضرورت نخست می شمرد تا پیش از “حجاب” ،”غفاف ” بانوان از بلندای عشق و اندیشهء آنان لبریز شود.

 

امام هادی قهرمان شکست ناپذیر

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: در هر نسلی ازامت من افرادی هستند که از اهل بیت من اعراض وعدول می کنندو از آنها دور می شوند دین این افراد  تحریفی است  پس بنگرید که به چه کسی وارد می شوید.

صفار با سند از صالح بن سعید نقل می کند که می گفت:

خدمت امام هادی (ع) رسیدم ، و عرض کردم : فدایت شوم ، در هر کاری درصدد خاموش کردن نور شما ،وکوتاهی در حق شما هستند، تا جایی که شما را در این سرای زشت و بد نام که سرای گدایان است جا داده اند. از کتاب فرهنگ جامع سخنان امام هادی (ع).

امام هادی (ع) فرمود: پسر سعید ! تو هم اینگونه می اندیشی ؟! سپس با دست خود اشاره کرد و فرمود: بنگر، من نا گاه باغ هایی شگف انگیز بستان هایی زیبا دیدم که دخترانی خوشبو همچون دُر در صدف وپسران و مرغان و آهوان و نهرهای خروشان در آن ها بود ، چشمم خیره شد ، و دیده ام از کار افتاد ، و امام (ع) فرمود: هر جا باشیم این ها برای ما آماده است، ما در سرای گدایان نیستیم.

از کتاب فرهنگ جامع سخنان امام هادی (ع)

 

کرامات و معجزات امام هادی علیه السلام

داستان امام علیه السلام با شعبدع باز هندی

راوندی با سند از زرافه، همدم متوکل نقل می کند که گفت:یک شعبده بازی از هند نزد متوکل آمد، او حقه باز بی نظیری بود، و متوکل بسیار شوخ و بازیگر بود. تصمیم گرفت که امام هادی علیه السلام را شرمنده کند، از اینرو به شعبده باز گفت: اگر او را شرمنده کنی هزار دینار خالص به تو می دهم. شعبده باز گفت: دستور ده نان لواش نازک پخت کنند، و آن را بر سفره بگذار، و مرا در کنار او بنشان. متوکل انجام داد، و امام علیه السلام را برای غذا آورد، و در طرف چپ او بالش چرمی گذاشت که نقش شیر داشت، و شعبده باز را در کنار بالش نشاند، اامام علیه السلام دست برد تا نانی بردارد که شعبده باز آن را پرواز داد، باز دست برد نان دیگری را بردارد که آن را هم پرواز داد، مردم به خنده افتادند.

امام هادی علیه السلام دست خود را بر نقش شیر بالش زد، و فرمود: او را بگیر. پس آن شیر خیز برداشت، و شعبده باز را گرفت و خورد، همه ی حاضران شگفت زده شدند، و امام علیه السلام برخاست، متوکل گفت: تو را به خدا بنشین و شعبده باز را برگردان.امام علیه السلام فرمود: سوگند به خدا او دیگر دیده نمی شود، آیا دشمنان خدا را

بر اولیای خدا مسلط می کنی؟!

و امام علیه السلام از نزد متوکل بیرون رفت، و آن مرد، دیگر دیده نشد.

 

خوشبینی

امام علی (ع) : ای مالک  اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی  فردا به آن چشم  نگاهش نکن  شاید سحر توبه کرده باشد  و تو نمی دانی.

باران- اجابت

 

باران می بارد !به دعای کداممان نمیدانم /   من همین قدر میدانم  که باران صدای بای اجابت است   و خدا با همه جبروتش  دارد  ناز می خرد  /  نیاز کن.