موضوع: "محرم"

امربه معروف و نهی از منکر

امام حسین و فلسفه ی انتظار

با توجه به ره آورد آینده نگری مثبت ،و فلسفه انتظار است که حضرت اباعبدلله (ع) در صبح عاشورا چند ساعت مانده به شهادت یاران در یک سخنرانی وحی گونه ،به
*آینده و تحولات آینده می پردازد.
*ره آورد خونهای اصحاب و یارانش در کربلا را تحلیل می کند .
*و بشارت می دهد که :
این خونها هدر نمی رود، زنده و جاویدان می ماند،حرکت ها پدید می آورد،و به ظهور حضرت مهدی(ع) می انجامد،به عدل جهانی و به حکومت جهانی قرآن متصل می شود.
و ادامه می دهد که :
من و شما دوباره زنده می شویم ،دوران «رجعت» و بازگشت دوباره ی امامان معصوم (ع)فرا می رسد ،و حکومت عدل جهانی حضرت مهدی(ع) را تداوم می بخشم.
“پس بشارت باد شما را ،سوگند به خدا اگر ما را امروز بکشند پس همانا ما بر پیامبران وارد می شویم ، و همانجا می مانیم تا خدا بخواهد،پس (در آخر الزمان ) من اول امامی هستم که سر از خاک بر می دارم.(و پس از قائم آل محمد ) حکومت جهانی را اداره می کنم…در پاک سازی زمین هر حیوانی را که خدا گوشت او را حرام کرده نابود می سازم تا آنکه بر روی زمین جنبنده ای جز حیوانات پاکیزه باقی نمی مانند.بحار الانوار ج45ص81
جالب اینکه این سخنان گرانقدر ،و بشارت شگفتی آور را در مدینه ،یا در بین راه مکه و…مطرح نمی کند
بلکه در لحظه های خون و شهادت ،و پرواز یاران به سوی خدا و آنگاه که در دو سخنرانی با کوفیان صحبت کرد ،و آنان را در ریختن خون فرزندان رسول خدا مصمم دید ،مطرح فرمود.
چند لحظه قبل از شهادت یاران در صبح عاشورا،از آینده ی جهان و حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) و سرنوشت حکومت جهانی اسلام پس از امام زمان(ع) سخن می گویدو با صراحت بشارت می دهد.

از کتاب پیامهای عاشورا وجایگاه آن در نهج ا لبلاغه از محمد دشتی

غربت

یک ثانیه  از  عمر  دراز شب یلدا          باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم

ده قرن ز عمر پسر فاطمه بگذشت       یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم

«برای تعجیل در ظهور حضرت صلوات»

شب یلدا

شب یلدا قدم آرام بردار

کمی هم احترام ما نگهدار

تو می بینی ربابم غصه دار است

بنی هاشم هنوزم داغدار است

صدای العطش در گوش مانده

بدنها بی کفن هر گوشه مانده

شب یلدا،تو هم چله نشین باش

سیه پوش غم سالار دین باش

معرفی کتاب «پیام های عاشورا »

 

برای آشنایی بیشتر با  کتاب « پیام های عاشورا  و جایگاه  آن در نهج البلاغه» از محمد دشتی برگزیده ای از آن را به عنوان نمونه در ذیل آورده ایم:

روشهای مقابله با دین
دشمنان اسلام با تمام قدرت و امکانات ،در آغازبا سیاست برخورد مستقیم و سرکوبی مسلمین برخاستند امّا موفق نشدند ،و خداوند در تمام جنگها ،پیامبر اسلام(ص) را پیروز گردانید.
چون روشهای نظامی و بر خوردهای مستقیم را بی فایده دیدند ،به استحمار فکری مردم ،به اغفال مغزها و اندیشه ها ،به انحراف افکار عمومی و فریب دادن فکرها و دل ها همت کردند.
*سیاست نفوذ و ضربه رادر پش گرفتند.
*به ظاهر مسلمان شده تا در فرصت مناسب از درون تهاجم کنند.
*به شیوه های غیرنظامی روی آوردند.
*سیاست«مذهب علیه مذهب »را تدارک دیدند.
*با شعار طرفداری از دین به نابودی دین فکر کردند.
*برای انزوای مسجد پیامبر (ص) مسجد ضرار ساختند.
* برای انزوای عترت پیامبر (ص) گفتند:فقط قرآن خدا ما را کافی است.
*به بهانه حفظ وحدت ، بخشنامه کردند که احادیث را جمع آوری و بسوزانند.
*به بهانه اصلاح دین ،بسیاری از حلال ها را حرام و حرام ها را حلال اعلام نمودند که تا زمان حضرت ابا عبدالله (ع) به تدریج خطر فراوانی اصالت دین را تهدید می کرد.
*در زمان اولی و دومی و سومی بسیاری از حلال ها ،حرام اعلام شد.
*خرافات فراوانی به نام اسلام رواج یافت.
*فرقه های به ظاهر اسلامی رشد کردند.
*دگرگو نیهائی در احکام اسلام با سیاست معاویه و هواپرستان بنی امیّه پدید آمد.
*ارزش های دین در دوران حکومت معاویه به ضد ارزشها تبدیل شد.
*شرابخواران باده بر دست با نام خلیفه ی رسول خدا حکومت کردند.
*فاسدان بی پروا به تبیین احکام دین روی آوردند.
*تفسیر صحیح آیات قرآن ممنوع گردید که معاویه به ابن عباس گفت قرآن را بیاموز و بخوان ولی تفسیر نکن.
*جاهلیت گذشته این بار با آب و رنگ به ظاهر اسلامی باز گشته بود.
اینجاست که نقش« عاشورا ی حسینی» را می توان بدرستی درک نمود ،امروزه در جهان معاصر ،در مراکزآموزشی کشور اسلامی ما،در کنار دریای خون شهیدان ،هنوز هم روشنفکران تاریک دل را می نگریم که آگاهانه و نا آگاهانه ،اصل تداوم اصالت دین را هدف قرار داد ند و همان روشها و تفسیرها و ابزار مقابله با دین را که سردمداران بنی امیه بکار گرفته بودند،بکار می گیرند.اما با آب و رنگ متناسب با جهان امروز به بهانه های مختلف به تطبیق اسلام با مکاتب غربی همّت گماشتند که:
*اومانیسم اسلامی
*اگزیستانسیالیسم اسلامی
*دیالکتیک توحیدی
*پراگماتیسم اسلامی

 

 

ماه محرم

امام هشتم عليه السﻼم فرمود : ماه محرم ماهى است كه مردم عصر جاهليت حرمت آن را پاس مى داشتند و در آن جنگ و كشتار نمى كردند، ولى در اين ماه خون ما را ريختند و حرمت ما را شكستند، كودكان و زنان ما را به اسارت بردند و خيمه هاشان را آتش زدند . همانا روز حضرت امام حسين عليه السﻼم دلخراش ترين و اشكبارترين روز است . آرى در آن روز بود كه عزيزان ما در نهايت بﻼ و مصيبت قرار گرفتند و كرب و بﻼ را تا قيامت براى ما به ارث گذاشتند ؛ پس بر شهادت امام حسين عليه السﻼم بايد گريست كه گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را از بين مى برد .

عﻼمه سيد مهدى بحرالعلوم از شهر بلد بعد از زيارت مرقد مطهر سيد محمد عليه السﻼم روانه سامرا شد . در ميانه راه در حالى كه بر چارپايى سوار بود، يك مرتبه به فكر فرورفت :  كه خدايا آيا چنين چيزى انجام مى شود ؟ جهاد با همه فضيلتش ، كه اگر رزمنده اى در راه خدا تﻼش و فعاليت كند و حج واجب خانه خدا اگر با تمام شرايطش انجام شود و تمام احكام الهى اگر با تمام شرايط انجام شود چنين تاكيدى درباره وجوب بهشت نشده است ، در حالى كه براى امام حسين عليه السﻼم و گريه كننده بر او بهشت واجب است . او در همين حال شك و ترديد بود كه چطور مى شود به خاطر يك قطره اشك بهشت بر انسان واجب شود . در همين هنگام سوارى با قيافه اى جذاب و دلنشين از دور نمايان شد و به طرف او رفت . يك مرتبه آقا امام زمان عليه السﻼم فرمود : بحرالعلوم در چه فكرى فرو رفته اى ؟ عرض كرد : در فكر اين حديث هستم و حيرانم چطور مى شود يك قطره اشك براى حضرت امام حسين عليه السﻼم يا خود را به گريه زدن يا كسانى را گرياندن ، باعث وجوب بهشت مى شود ؟ آقا حضرت صاحب الزمان عليه السﻼم فرمودند : شك نكن . اكنون من داستانى را براى شما مى گويم ، سپس ادامه داد : پادشاهى بود كه با وزيرانش به شكار رفته بود ولى از بعد ساعتى ، شكارى پيدا نكردند . پادشاه ناراحت شد و گفت : من به شهر برنمى گردم ، وزيران برگشتند . نزديك غروب بود، خيمه ا ى را ديد به طرف آن خيمه رفت ، در آن خيمه پيرزنى بود، پادشاه را پذيرفت ، در حالى كه او را نمى شناخت . دارايى آن زن يك گوسفند بود،
آن گوسفند را كشت ، پادشاه را با عزت هر چه تمام احترام كرد و پذيرايى كامل نمود . صبح كه شد پادشاه به شهر برگشت . وزيران را خواست ، جلسه اى تشكيل داد و شرح حال خود و داستان را بيان كرد و از آنها پرسيد : اين زن كه تمام دارايى اش يك گوسفند بود و هيچ مال ديگرى نداشت و هر چه داشت در راه ما داد، حاﻻ چه چيزى بايد در مقابل آن داده شود ؟ وزيران هر نظرى دادند، يكى گفت : مقدارى پول . ديگرى گفت : فﻼن فرش قيمتى به وى داده شود و آن يكى گفت : لباس خوبى به او داده شود ؛ اما پادشاه نظر آنها را نپذيرفت . وزيران گفتند : هر چه پادشاه تصميم بگيرد درست است . پادشاه گفت : شايسته است به اين زن ، كه تمام دارايى و هستى اش را در راه ما داده ما بهترين چيزى كه پادشاه دارد بدهد، زيرا او تمام هستى اش را داده است . حضرت حجت خدا، مهدى فاطمه عليهماالسﻼم پس از آنكه داستان را براى عﻼمه بيان كردند، فرمودند : سيد بحرالعلوم ! جاى تعجب نيست ، شك نكن كه خداوند به گريه كننده بر جد غريبم امام حسين عليه السﻼم بهشت بدهد، زيرا حضرت امام حسين عليه السﻼم در روز عاشورا در آن وضعيت سخت تمام دار و ندارش را در راه خدا داد، خداوند هم بهشت خود را به امام حسين عليه السﻼم بخشيده است .

در يك روز برادرى مثل حضرت ابوالفضل العباس قمربنى هاشم عليه السﻼم ، جوان هجده ساله اش شب يه پيامبر صلّى اﷲ عليه و آله و سلم حضرت على اكبر عليه السﻼم ، نوزاد شيرخوارش حضرت على اصغر عليه السﻼم را كه بر روى دست خود گرفته بود و خﻼصه در چند ساعت تمام اصحاب و جوانان خود را در راه خدا داد، خدا هم در عوض آن براى گريه كننده بر امام حسين عليه السﻼ م بهشت را واجب نموده است ، شك نكن . بحرالعلوم مى گويد : من به خود آمدم و ديدم حضرت تشريف برده اند .

از حضرت امام جعفر صادق عليه السﻼم نقل شده است كه حضرت امام زين العابدين عليه السﻼم چهل سال بر پدر بزرگوار خود گريست . كسى به آن حضرت گفت : اى سيد من ! آ يا وقت آن نشده است كه گريه و اندوه شما كم گردد ؟ حضرت فرمود : من پدر و برادر و هفده نفر از اهل بيت خود را كشته ديدم ، چگونه اندوه من به آخر برسد .

جايگزين شهادت

شيخ طوسى از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهماالسﻼم روايت كرده است : خداوند در عوض شهادت ، به حضرت امام حسين عليه السﻼم چيزهايى كرامت كرده است : امامت را در خاندان او قرار داد، در تربت او شفا نهاد، دعا را نزد قبر آن حضرت مستجاب گردانيد و روزهاى زايران آن حضرت را در رفتن و برگشت از عمر ايشان حساب نمى كند.

معجزه باغ بهشت

 هنگامى كه امام حسين عليه السﻼم از مدينه طيبه به قصد زيارت بيت اﷲ الحرام بيرون آمد جمعيت زيادى در خدمت آن حضرت بودند، مردى از قافله مريض شد و به آن حضرت عرض كرد : خيلى ميل انار دارم . آن جناب فرمود : در اين بيابان باغى است از انار و ميوه هاى ديگر، برو و هر چه مى خواهى تناول كن
در آن سرزمين قبل از اين باغى نبود . اهل قافله رفتند باغى ديدند، داخل آن شدند و هر كس از هر ميوه اى كه خواست خورد . و چون از باغ بيرون آمدند آن باغ ناپديد شد . و اين خود معجزه اى ديگر بود كه آن حضرت نشان داد، در همان حال آهويى پيد ا شد حضرت به او اشاره كرد، آهو نزديك آمد حضرت فرمود : آن را ذبح كنيد و استخوان آن را نشكنيد . آن حيوان را ذبح كردند و گوشت آن را خوردند و استخوان ها را در پوستش نهادند . آن حضرت دعا كرد و آهو زنده شد . پس به اصحاب فرمود : هر كدام به شير آهو مايل است از آن بدوشد . همه از آن دوشيدند و آشاميدند و به بركت دعاى حضرت همه براى همه كافى بود . بعد به آهو فرمود : تو چند بره دارى كه انتظارت را مى كشند، برو و آنها را شير بده .

بزرگترین مصیبت

عبداﷲ بن فضل مى گويد : به حضرت امام صادق عليه السﻼم عرض كردم : اى فرزند رسول خدا ! به چه علت روز عاشورا روز اندوه و ناله و مصيبت و گريه است ؟ و روز رحلت پيامبر و ودا ع حضرت زهرا عليهاالسﻼم با دار فانى و روز شهادت اءميرالمؤ منين عليه السﻼم و روز مسموم شدن حضرت امام حسن مجتبى عليه السﻼم در زارى و مصيبت همانند آن روز نيست ؟

حضرت فرمود : روز مصيبت شهادت امام حسين عليه السﻼم از تمام روزها بزرگ تر است زيرا اصحاب كسا و آ ل عبا گرامى ترين خلق نزد خدا بودند و مردم ايشان را با يكديگر مشاهده مى كردند . . . چون حضرت امام حسين عليه السﻼم شهيد شد كسى از آل عبا نماند كه مردم خود را با ديدن او تسلى دهند، پس رفتن آن حضرت مانند رفتن همه ايشان بود و ماندن آن حضرت مانند همه ايشان بود، به اين علت ، روز مصيبت آن حضرت بدترين روزهاست

1 3